اهمیت دین در حیات اقتصادی یهودیان (2)
اجازه بدهید همین اول یک نکته را اعلام کنم که به اعتقاد من، دین یهود و نظام سرمایه داری دارای اندیشه های راه گشای یکسانی هستند که مسیر حرکت آنها را روشن می کنند. در هر دوی آنها، یک روحیه ی مشابه وجود دارد.
نویسنده: ورنر سومبارت
مترجم: رحیم قاسمیان
مترجم: رحیم قاسمیان
اندیشه های پایه ای دین یهود
اجازه بدهید همین اول یک نکته را اعلام کنم که به اعتقاد من، دین یهود و نظام سرمایه داری دارای اندیشه های راه گشای یکسانی هستند که مسیر حرکت آنها را روشن می کنند. در هر دوی آنها، یک روحیه ی مشابه وجود دارد.در تلاش برای درک دین یهود که در ضمن نباید آن را با دین امت اسرائیل اشتباه گرفت، این دو در برخی موارد متضاد یکدیگرند. هیچ وقت نباید از یاد ببریم که کاتبی، ناسخی سخت سر و متعصب، نویسنده ی آن بوده و کار او توسط گروه های بعدی از کاتبانی که بعد از او آمدند، کامل شده است. همین جا بگویم که این کار توسط پیامبری صورت نگرفته، حتی کار آدمی خیال پرداز یا پادشاهی مقتدر هم نبوده است. تکرار می کنم که متون دین یهود به دست مجموعه ای از کاتبان نگاشته شده است. از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که چگونه پا به عرصه ی وجود نهاد؛ نیرویی مقاومت ناپذیر بود و نه برخاسته از عمیق ترین نیازهای یک روح نادم و پشیمان و نه تجسم بخش وحی و الهام الهی. نه، دین یهود براساس یک برنامه ی مشخص متولد شد و استنتاجات منطقی و خط مشی های سیاست مدارانه ای که بر این اصل استوار بودند که «این دین باید برای مردم حفظ شود.» زمینه ساز آن بودند. همین ملاحظات موقر و همین توجه به هدف غایی در سده های بعدی و در افزودن سطر به سطر احکام و فرامین آن، مدّنظر بوده اند. آنچه در چهارچوب ذهنی کاتبان از ایام قبل از عزرا نمی گنجید و به همین ترتیب هر آنچه که بعد از آن در این چهارچوب قرار نمی گرفت، حذف می شد.
بقایای شرایط ویژه ای که در تولید آن مؤثر بودند، هنوز در دین یهود مشهودند. این دین در استدلالات خود جذابیت های ویژه ای دارد و به نظر می رسد که محصول هوش و خرد است، ماحصل تفکر و هدف است که به صورت دنیایی از ارگانیزم های فعال تجلی یافته که به زیبایی و مهارت تمام طراحی شده و موتور آن به خوبی کار می کند و هدف آن تسلط و انهدام عرصه ی طبیعت و قرار گرفتن به جای آن است. این درست همان شیوه ای است که سرمایه داری در پیش گرفته است. سرمایه داری نیز همتای دین یهود، عنصری غریبه در میانه ی جهان طبیعی و مخلوق است و درست به مانند آن، طرح و نقش های در این جهان پر ازدحام و شلوغ دارد. مجموعه ی خصوصیات ویژه ی آن را در یک کلمه می توان خلاصه کرد؛ خردگرایی. خردگرایی یا روشن فکری هر دو دشمنان سرسخت عرفان و آن قدرت های خلاقه ای هستند که الهامات هنری خود را از جهان پر شور احساسات اخذ می کنند.
دین یهود به هیچ وجه با اسرار میانه ای ندارد و احتمالاً تنها دینی در عرصه ی این جهان است که اسرار و عرفان را قبول ندارد. دین یهود با حالت های شور و شوق و خلسه که در آن عابد خود را در یگانگی کامل با پروردگار می یابد و تمامی ادیان دیگر از آن حالت به عنوان عالی ترین و قدسی ترین احساس یاد می کنند، بیگانه است. برای نمونه می توان به حالت سوما (1) در میان هندوها، حالت جذبه ی ایندرا (2) و نمونه های مشابه آن در فرهنگ و ادیان یونانی و رمی اشاره کرد.
تا آخرین روزهای حیات امپراتوری روم، آن ویژگی حیات دینی که در تمام تجلیات غیر دینی کماکان خودنمایی می کرد یکسان مانده بود و آن همان ویژگی ای بود که گسترش فراوان یافت و بر توده های عظیمی از مردم اثر نهاد و حامل این پیام بود که بشر باید روی خود کار کند و خود را به شور و شوق جسمی یا ذهنی برساند و در این رهگذر گاه لازم خواهد بود که حتی می گساری کند و بپندارد که این کار پروردگار است و جزیی از خدمت و عبادت نسبت به او محسوب می شود. کم و بیش همگان بر این عقیده بودند که برخی شور و هیجان های خاصی که در روح آدمی پدید می آید، ماحصل خواست و نیت این یا آن خدا است و گاه اگر انسان از انجام عملی احساس شرم یا تأسف می کند، آن را به تأثیر و نفوذ خدایی ربط می دهد. کما اینکه در یکی از نمایش نامه های اساطیری رمی، شخصیتی که بانویی را اغوا کرده است، چنین می گوید «تقصیر من نبود، این خدایان بودند که من را به انجام این کار سوق دادند.»
احتمالاً حضرت محمد هنگام روبه رو شدن با فرشته ی خداوند در غار حرا نیز حالتی از ترس و حیرت آمیخته با هیجان داشته است و به همین خاطر است که این جذبه و هیجان در عرفان اسلامی جایگاه خاصی دارد. دراویش عارف مسلمان نیز همین جذبه و شوق را حس می کنند.
در مسیحیت نیز فضای کافی برای بروز احساسات عاطفی وجود دارد. که از آن جمله می توان به نظریه تثلیث، پرستش مریم مقدس، استفاده از عودها و عطرها و نظایر آنها نام برد. اما دین یهود با غرور تمام به این عناصر به دیده ی تحقیر می نگرد و تمامی عوامل و احساسات عرفانی را مردود می شمارد. در یکی از کتب دینی یهود آمده است «وقتی مؤمنان ادیان دیگر با سر و صدای فراوان در پیشگاه خداوند خود عبادت می کنند، در کنیسه های یهودیان در سکوت و آرامش تمام، تورات خوانده می شود. این دستور عزرا است و به همین خاطر این کار در نهایت ادب و احترام و سکوت برگزار می شود.» در کتاب دیگری آمده است «بعد از سقوط دولت یهود، مطالعه به جوهر و روح دین یهود بدل شد و در تمامی ایام و مراسم مذهبی مطالعه ی علت وجودی آنها اهمیت فراوان یافت و اگر روز خاصی بدون آگاهی به علت وجودی آن گرامی داشته می شد، آن مراسم ارزش خود را از دست می داد. جنبه ی اصلی و مرکزی انجام خدمات عام المنفعه در روزهای یک شنبه و سایر ایام مقدس، قرائت درسی از کتاب های دینی یهودیان بوده است.»
دین یهود به امور رمزی و سرّی با دیده ی تحقیر می نگریست. این دین حالت های شور و شوق عرفانی برای نزدیک شدن به خداوند را هم به دیده ی تحقیر و تردید می نگرد. در این دین از الهه های خرد و زیبایی و معصومیت اثری نیست. دین یهود تمامی هنرهای تصویری را مردود می شمارد. در سفر تثنیه آمده است «آنگاه خداوند از میان آتش با شما سخن گفت. شما کلامش را می شنیدید، اما او را نمی دیدید.» همین طور در بخش دیگری از همین فصل از کتاب مقدس (عهد عتیق) آمده است «لعنت خدا بر کسی که بتی از سنگ، چوب یا فلز بسازد و مخفیانه آن را پرستش کند، زیرا خداوند از بت پرستی بیزار است.» این فرمان تا به امروز هم مطاع است و هیچ یهودی مؤمن و معتقدی، نه مجسمه ای دارد و نه شمایلی را در خانه خود قرار می دهد.
ارتباط میان دین یهود و سرمایه داری را می توان در قالب روابط قاعده مند حقوقی بین خداوند و قوم اسرائیل هم پیدا کرد. کم مانده بود که به جای روابط قاعده مند حقوقی، از روابط تجاری استفاده کنم، اما می دانم که از روابط تجاری معانی دیگری مستفاد می شود که دشوار بتوان بر سر آنها به توافق رسید. کلّ نظام دینی یهودیت در واقع چیزی نیست، جز قراردادی میان یهوه و قوم منتخب او، قراردادی با تمام پی آمدها و وظایف هر قرارداد دیگر. یهوه وعده ای می دهد و چیزی می دهد و مؤمنان نیز باید در ازای آن، چیزی عرضه دارند. در واقع هیچ ارتباطی میان انسان و پروردگار نبود که نتوان آن را در قالب این تمثیل تشریح کرد. انسان وظایفی را که تورات از او خواسته است به انجام می رساند و در قبال آن، از پروردگار پاداش دریافت می کند. به همین ترتیب، هر فردی در عبادات خود نباید بدون همراه آوردن چیزی که از آن خود یا آبا و اجداد خویش است، به او نزدیک شود و اگر از خداوند چیزی می خواهد باید چیزی هم در قبال آن بدهد.
قرارداد بین انسان و پروردگار معمولاً این چنین است که اگر انسان وظایفی را که بر عهده او است به انجام برساند، جایزه می گیرد و اگر از انجام آنها سر باز زند، مجازات می شود. بخشی از این پاداش ها و مجازات ها در این دنیا و بخش دیگر آن، در جهان آخرت عرضه خواهد شد. لزوماً دو نتیجه در پی خواهد آمد؛ یکی توزین مستمر ضرر و منفعت هر کار و دوم، نظام پیچیده ای از حساب و کتاب کار هر کسی را داشتن و در دفتری ثبت کردن.
کلّ این مفهوم، به نحوی درخشان در حرف های یکی از ربی های سرشناس دین یهود که در سال های 164 تا 200 بعد از میلاد می زیست و به نام ربی مشهور بود، تشریح شده است. او می گوید «راه صحیح برای هر فرد کدام است و او باید کدام راه را برگزیند؟ البته راهی که احساس می کند برای او غرور و افتخار به همراه می آورد و در عین حال احترام دیگران را نیز نسبت به او جلب می کند. انسان باید در همه حال، احکام اخلاقی را جدی بگیرد و حتی احکام آسان را هم چون احکام دشوار در نظر آورد، چون هرگز نمی داند که رفتار به هر حکمی، چه پی آمدهای منفی یا تبعات مثبتی برای او به همراه خواهد آورد. انسان باید متوجه باشد که اگر به احکام اخلاقی توجه نکند، ضرر بزرگی نصیب او می شود و متقابلاً اگر آنها را مراعات کند، فایده های فراوانی خواهد برد. سه چیز را همواره مدّنظر داشته باشید و بدانید که در این صورت از وسوسه ی گناهان در امان خواهید بود. همواره بدانید که پروردگار از بالا بر اعمال شما نظارت می کند. او به چشمان خود می بیند، با گوش هایش می شنود و تمام اعمال و رفتار شما در دفتری یادداشت می شود.» بنابراین اینکه فردی پرهیزکار یا گناه کار به حساب بیاید، به موازنه ی میان احکامی که مراعات کرده و احکامی که نادیده گرفته است، ربط پیدا می کند و کفه ی ترازو است که آن دو را از هم متمایز می دارد. این امر به وضوح نیازمند نگه داشتن تمامی حساب و کتاب ها است و هر فردی دفتر اعمال خاصّ خود را دارد و در آن تمامی حرف ها و کارهایشان حتی حرف هایی که به شوخی گفته است، به دقت ثبت و ضبط می شود. به قول روت ربا (3)، یکی از منابع صاحب اقتدار دین یهود، این حساب و کتاب ها را الیجای (4) پیامبر نگه می دارد و به قول «استر ربا» (5)، یکی دیگر از این منابع، این وظیفه به عهده ی فرشتگان آسمانی است.
بنابراین، هر فردی در عرش اعلا دارای دفتر اعمالی است و به ویژه دفتر اعمال قوم اسرائیل بسیار حجیم و گسترده است (سفره، 44 ب). در کتاب «کوهلت ربا» (6)، بخش 77، آمده است که یکی از راه های آماده شدن برای ترک این جهان آن است که حساب سود و زیان خود را داشته باشی. بعضی اوقات بنا به درخواست شخصی می توان خلاصه ای از کتاب اعمال را مشاهده کرد. وقتی فرشتگان علیه اسماعیل شکایت کردند، پروردگار از آنها پرسید «موقعیت او در حال حاضر چیست؟ آیا او فرد پرهیزکاری است یا گناه کار؟» به عبارت دیگر، کفه ی ترارزوی او به کدام طرف سنگین می کند؟ فرشتگان پاسخ دادند «او فردی پارسا و پرهیزکار است.» مار اوکبا (7) پیش از مرگ خواهان خلاصه ای از دفتر اعمال خود شد. می خواست بداند چقدر پول به مؤسسات خیریه اهدا کرده است. جمع پرداختی های او معادل هفت هزار زوزیم بود. او که نگران بود مبادا این میزان هدیه برای جبران گناهانی که کرده کافی نباشد، برای کسب اطمینان از رستگاری خود، نیمی از دارایی های خود را به مؤسسات خیریه بخشید تا خیالش راحت باشد. تصمیم نهایی در مورد رستگار شدن یا نشدن هر فرد، بعد از مرگ او اتخاذ می شود. بعد از آنکه دفتر حساب و کتاب هر فرد بسته شد، حساب نهایی سود و زیان استخراج می شود. ماحصل آن در سندی درج می گردد و بعد از آنکه بر فرد خوانده شد، به او داده می شود.
درک این نکته که حفظ همه ی این حساب و کتاب ها اصلاً کار آسانی نبوده دشوار نیست. در ایام قدیم تا زمانی که پاداش ها و تنبیه ها در مورد بخش این جهان زندگی مدّنظر بود، کار نگه داری حساب ها آنقدرها هم دشوار نبود، اما به تدریج که این پاداش ها و مجازات ها که بخشی از آن در این جهان و بخشی در جهان بعد از مرگ به فرد تعلق می گرفت، رو به گسترش نهاد، موضوع پیچیده تر و دشوار تر شد و در تعالیم دینی ربیانی، نظام پیچیده و هنرمندانه ای از ثبت و ضبط حساب های اعمال مردم پا به عرصه ی وجود نهاد. در این نظام پیچیده بین اصل سرمایه و ثمرات یا بهره، تمایزی وجود داشت؛ اولی برای آخرت حفظ می شد و دومی برای جهان زمینی و برای آنکه به پاداشی که خداوند در آخرت برای پرهیزکاران در نظر می گیرد، خدشه ای وارد نیاید و از ارزش آن کاسته نشود، وقتی پروردگار به کسی که کار خیری انجام داده پاداشی زمینی عطا می کند، در عین حال آن را از پاداش آخرت او کم نمی کند. هر انسان پرهیزکار فقط در مواردی که پاداش های خارق العاده مانند معجزه دریافت می کند، از پاداش آن جهانی او کسر می شود. افزون بر آن، اگر پرهیزکاری خطا یا گناهی انجام دهد، گوش مالی داده می شود، کما این که اگر گناه کاری کار خیری انجام دهد، پاداش آن را نیز دریافت خواهد کرد. بنابراین هر آن که خوبی کند، در آخرت بهره آن را خواهد برد و هر که بدی کند، تنبیه خواهد شد.
مفهوم دیگری نیز با این ثبت و ضبط آسمانی حساب و کتاب ها همراه است که با اصول سرمایه داری سازگاری دارد و آن هم مفهوم منفعت است. گناه یا نیکی چیزی است مستقل از فرد گناه کار یا نیکوکار. طبق مبانی دینی ربیانی، هر گناهی به طور مستقل مورد نظر قرار می گیرد. بر این اساس، مجازات مطابق نیت گناه در نظر گرفته می شود، نه فردی که مرتکب آن شده است. برای نمونه، تعداد دفعاتی که از فرامین اصلی دین یهود سرپیچی شده است، در نظر گرفته می شود. شخصیت فرد گناه کار یا وضعیت اخلاقی او اصلاً به حساب نمی آید. از سوی دیگر، هر فرد پرهیزکار نهایت تلاش خود را به خرج می دهد تا به میزان پاداش های خود بیفزاید. از آنجا که هیچ کس نمی تواند با اطمینان تام و تمام بداند که آیا مشمول الطاف الهی واقع خواهد شد یا خیر و آیا پاداش هایش بر نمرات منفی او می چربد یا نه، هدف او باید این باشد که به طور مستمر و تا آخر عمر کارهای خیر انجام دهد تا همواره کفه ی پاداش هایش را سنگین تر کند. در نتیجه، درک محدود همه ی ارزش های فردی به جهان اندیشه های دینی او راه ندارد و جای آن را کمیت محض گرفته است.
در اخلاقیات دین یهود و به موازات این تمایل روند دیگری هم وجود دارد که کسب پول را به عنوان وسیله ای برای توجیه هدف در نظر می گیرد. این مفهوم را به وفور می توان در کتاب های آموزشی دینی مشاهده کرد و نویسندگان این آثار معمولاً متوجه نیستند که اخطارهای آنها علیه ثروت اندوزی، در عمل به تقدیس این کار منتهی می شود. معمولاً این بحث تحت عنوان حرص مطرح می شود که در فرمان دهم از «ده فرمان» مذموم شمرده شده است. یکی از پرطرف دارترین کتاب های آموزش تعالیم دینی، در این باره چنین می نویسد «اسرائیلی واقعی از حرص و طمع دوری می کند او به ثروت خود فقط به عنوان وسیله ای برای جلب رضایت خداوند نگاه می کند. مگر این نیست که کلّ هدف و مقصود او در زندگی این است که همه ی دارایی ها و اموال خود را برای رضایت پروردگار خرج کند و مگر غیر از این است که ثروت فقط وسیله ای است برای دستیابی به هدفی خاص که چیزی جز رضای خداوند نیست؟ در واقع وظیفه ی هر یهودی دستیابی به ثروت است، ولی نه به قصد لذت بردن از آن ثروت، بلکه به عنوان وسیله ای برای انجام کار خیر و اجرای کارهایی که خداوند مقرر فرموده است.»
اما حتی اگر این هم دلیل قانع کننده ای برای وجود ارتباط میان این اندیشه ی دینی و اصول سرمایه داری نیست، نگاهی به یک مراسم دینی ویژه، به خوبی دلیل محکمی برای وجود این پیوند عرضه می کند. در یکی از مراسم دینی یهود، یک حراج عمومی تمام و کمال انجام می شود و طی آن افتخار قرائت از روی کتاب دینی به کسی تعلق می گیرد که حاضر باشد تا بیش ترین پول را برای نیل به این افتخار بپردازد. پیش از آنکه متون دینی از گنجینه ی محفوظ در کنیسه بیرون آورده شود، خادم کنیسه در میان حاضران می چرخد و با صدای بلند اعلام می کند «چه کسی حاضر است وظیفه ی بیرون آوردن طومار دینی از درون گنیجنه و بازرگرداندن آن را به گنیجنه انجام دهد؟ چه کسی حاضر است آن را به مردم نشان دهد؟ چه کسی حاضر است طومار را بعد از خواندن آن، دوباره بپیچد و ببندد؟» این ها افتخاراتی است که به کسانی تعلق می گیرد که حاضر باشند بیش ترین پول را در میان جمع حاضر بپردازند و این پول در صندوق اعانات کنیسه نگه داری می شود. البته گفتن ندارد که این امر امروزه در تمام کنیسه ها منسوخ شده است، اما تا مدتی پیش کاملاً مرسوم بود و انجام می شد.
دوباره تکرار می کنم که کلمات برخی از مبلغان تلمود که به دفعات در مورد پیچیده ترین مسائل اقتصادی با مهارت و تجربه تاجران ورزیده سخن گفته اند، جز این دلالت و مفهومی ندارد و الزاماً به این نتیجه گیری منتهی می شود که آنها کسب سود و منفعت را تبلیغ می کردند. بسیار جالب خواهد بود که آن بخش هایی از تلمود که در آن فرآیند امروزی کسب منفعت در داد و ستدهای تجاری، از سوی این یا آن ربی توصیه شده است، گردآوری شود و باید اضافه کرد که بسیاری از این شخصیت های دینی، خود در زمره ی مشهورترین بازرگانان عصر خود بودند. من به عنوان نمونه، به یکی دو مورد اشاره می کنم. آر. آیزاک در ضمن تعلیم می داد که هر فرد باید همواره پول خود را در گردش تجاری داشته باشد. همین آر. آیزاک بود که این نصیحت ارزنده را هم عرضه داشته بود که هر فرد باید ثروت خود را به سه بخش قسمت کند؛ یک سوم آن را در زمین و ساختمان سرمایه گذاری کند، یک سوم را در کالاهای منقول و یک سوم آخر را هم به صورت پول نقد پیش خود نگه دارد. در یکی از اسناد دینی یهود آمده است «ربی به فرزند خود گفته بود بیا تا نصیحتی در امور دنیوی به تو عرضه دارم. تا جنسی را خریدی، در فکر فروش آن باش.» آیا این توصیه غیر از توصیه به گردش سریع نقدینگی است؟ در جای دیگری آمده است «اول پول را بگیر و بعد جنس را تحویل بده... . آیا در کیسه ات خرما داری؟ به سرعت و تا فاسد نشده، آن را بفروش.»
معنای این توازی میان دین یهود و سرمایه داری چیست؟ آیا به این امر تصادف محض است؟ شوخی ابلهانه ای است که سرنوشت مقدر دیده است؟ آیا یکی متأثر از دیگری است یا ردّ پای هر دو را می توان تا سرچشمه ی مشترک و واحدی تعقیب کرد؟ طبعاً چنین پرسش هایی برای ما مطرح می شوند و امیدم این است که به تدریج همه ی آنها را پاسخ دهم. در حال حاضر، صرف توجه دادن به وجود چنین پرسش هایی کفایت می کند. گام بعدی ما گامی نسبتاً ساده تر خواهد بود و آن هم این است که نشان دهیم چگونه عادات، برداشت ها، عقاید و مقررات دین یهود بر عملکرد اقتصادی یهودیان تأثیر نهاد و نشان دهیم که چگونه این امور در نهایت به گسترش سرمایه داری توسط یهودیان کمک کرد و اگر بتوانیم این نکته را اثبات کنیم، آنگاه نشان خواهیم داد که دخالت آنها تا چه حد مؤثر بود. ما در این مورد باید خود را به انگیزه های اصلی روان شناسانه محدود کنیم و از درافتادن در ورطه ی فرضیات اجتناب ورزیم. اولین گام ما این خواهد بود که اهدافی را که دین یهود مشخص داشته، پیدا کنیم و اثر آنها را بر حیات اقتصادی یهودیان دریابیم. بخش بعدی کتاب، به این امر اختصاص دارد.
اندیشه ی پاداش و کیفر
فکر رابطه ی قراردادی میان انسان و پروردگار که از اصول پایه ای و اساسی دین یهود است، باید این نتیجه ی منطقی را حاصل کند که هر آنکه به این قرارداد عمل می کند، پاداش خواهد دید و هر آنکه این قرارداد را زیر پا می گذارد، تنبیه خواهد شد. به عبارت دیگر، این فرضیه ی حقوقی و اخلاقی که نیکوکاران نتیجه ی خوبی های خود را خواهند دید و کامیاب می شوند و بدکاران نیز به سزای اعمال خود خواهند رسید، در همه ی قرون و اعصار از باورهای اساسی و ریشه ای دین یهود بوده است. تنها تغییر و تحولی که در این زمینه حاصل آمده، تفسیر پاداش و کیفر بوده است.دین یهود در قدیمی ترین شکل خود، غیر از جهان زمینی هیچ جهان دیگری را نمی شناسد. بنابراین، هر کیفر و پاداشی که بود، در همین جهان تعلق می گرفت. اگر اراده ی پروردگار بر این تعلق می گرفت که کیفر و پاداشی بدهد، این کار را در همین جهان انجام می داد. بنابراین، پرهیزکاران در همین جهان از ثمرات کار نیک خود بهره می گرفتند و بدکاران نیز در همین جهان کیفر اعمال زشت خود را می دیدند. پروردگار در همین رابطه می فرماید «از فرامین من اطاعت کنید تا عمری طولانی داشته باشید و در زمینی که خداوند به شما اعطا کرده است، خوشبخت شوید.» در همین زمینه ایوب چنین شکوه می کند «آیا واقعیت غیر از این است که بدکاران تا سن پیری و کهولت زنده می مانند و کامیاب می شوند؟ ولی خداوند راهم را سد کرده و روشنایی من را به تاریکی مبدل نموده است. او از هر طرف من را خرد کرده است. او من را از پا درآورده و درخت امیدم را از ریشه برکنده است. خشم او علیه من شعله ور است و او من را دشمن خود به حساب می آورد. چرا این همه بر من فشار اعمال شده، حال آنکه می داند که من جز در راه او، گامی برنداشته ام.»
کمی بعد از دوره ی عزرا، اندیشه ی جهان دیگر به جهان یهودیت راه یافت و این هم زمان شد با ورود اندیشه ی جاودانگی روح و زنده شدن دوباره ی جسم در قیامت، اما این باورها با دین یهود غریبه بودند و احتمالاً منشأیی ایرانی داشتند، ولی این عناصر نیز همتای بسیاری عناصر غریبه دیگر در دین یهود، هم آهنگ با سایر مفاهیم دینی معنایی اخلاقی یافتند. این نظریه رایج شد که فقط جسم افراد نیکوکار و پرهیزکار بعد از مرگ به جهان باقی خواهد رفت. به این ترتیب، این بارو به دست کاتبان، با اندیشه ی پاداش و کیفر هم آهنگ شد تا به تدریج مفهوم مسئولیت اخلاقی را مشخص تر کند و در فرد موضوع ترس از داوری خداوند را پیش آورد.
به این ترتیب، اندیشه ی کامیابی در این جهان گسترده تر شد. پاداش فقط پاداش این جهانی نیست و پرهیزکاران در دنیای بعدی نیز پاداش می گیرند. البته رحمت خداوند در این جهان، بخش کوچکی از مجموع پاداش هر فرد نیست. افزون بر آن، صرف همین واقعیت که فردی در این جهان پاداش می بیند، خود گواه صادق آن است که خداوند از نحوه ی زندگی او راضی بوده است و در نتیجه ی او می تواند انتظار آن را داشته باشد که در جهان بعدی هم پاداش دریافت کند. به این ترتیب، اندیشه ی تقدیر کور دیگر مسأله ساز نبود. آنچه به عنوان تقدیر در نظر گرفته می شد، به تنبیه فرد از سوی خداوند در این جهان به خاطر انجام کارهای خلاف تعبیر می شد.
موضوع نظریه ی تملک (البته اگر بتوان این عبارت را در ارتباط با دین یهود به کار برد) تا حدودی شکل گرفت و این امر تا حدّ زیادی ناشی از کتاب های حاشیه ای دین یهود بود. بر این اساس، هدف اصلی زندگی اطاعت از فرامین الهی است. شادمانی این جهانی، جدای از جلب رضایت خاطر پروردگار، معنا و مفهومی ندارد. لاجرم احمقانه خواهد بود که صرف کسب مال و ثروت هدف زندگی باشد و همه چیز زندگی در خدمت این هدف قرار گیرد. در عوض به دست آوردن ثروت برای آنکه در راه جلب رضایت پروردگار خرج شود و در واقع برای این منظور به کار آید و شادمانی خاطر خداوند را به همراه آورد و در اثر آن پاداشی به فرد تعلق گیرد، موجه و درست خواهد بود. مایملک این جهانی به این تعبیر، شامل خانه های مناسب و اموال یا به طور خلاصه، دارایی و ثروت است.
به ادبیات دین یهود بنگرید و به ویژه کتب عهد عتیق و تلمود را بخوانید، بی تردید چند قطعه در مورد ستایش از فقر و اینکه فقر بهتر از ثروت است، خواهید یافت. اما از سوی دیگر، صدها قطعه هم خواهید دید که در آن ثروت به عنوان لطف الهی نام برده شده و فقط سوء استفده از آن یا خطرات آن، مورد اشاره قرار گرفته است. البته این را هم ناگفته نگذاریم که در این آثار، به دفعات آمده است که ثروت به تنهایی خوشبختی نمی آورد و عناصر دیگری مثل، سلامت و تندرستی هم لازم هستند و نیکی کردن به اندازه ی ثروت ارزش دارد، اما در مجموع، چیزی در مذمت ثروت گفته نشده است و مهم تر از آن، هرگز به این اشاره ای نشده که ثروت مایه ی نفرت و انزجار خداوند از فرد می شود.
من زمانی در یک سخنرانی عمومی به این نکته اشاره کردم و بلافاصله با انتقادهای تندی از جوانب مختلف مواجه شدم. این نکته که ثروت در دین یهود به عنوان چیز خوبی قلمداد می شود، بیش از هر نکته ی دیگری مورد بحث و مجادله قرار گرفت. بسیاری از منتقدانم، از جمله چندین ربی سرشناس دین یهود، به مود زحمت دادند و فهرست جامعی از قطعات مندرج در انجیل و تلمود گرد آوردند که در آنها خلاف نظر من نشان داده است. من این را می پذیرم که در بخش های مختلفی از انجیل و تلمود قطعات متعددی هست که در آنها خطرات ثروت برای پرهیزکاران شرح داده شده و در عوض، به نکات مثبت فقر اشاره شده است. دست کم نیم دوجین از این موارد را می توان در انجیل یافت و در تلمود حتی موارد بیشتری مشاهده می شود، اما نکته ی مهم این است که در برابر هر کدام از این قطعات، ده قطعه ی دیگر وجود دارد که به طور کلی، حال و هوای دیگری دارند و در تأیید ثروت آمده اند.
من مسأله را به این صورت عرضه می کنم. فرض کنید غروب جمعه است و آمشل روتچیلد بعد از کسب یک میلیون مارک در بازار سهام، در خانه ی خود استراحت می کند و به قصد تهذیب، انجیل به دست می گیرد. او در آن چه خواهد یافت که درباره ی تأثیر و تأثیر پالایش دهنده ی ثروت بر روح و روان او باشد؟ تأثیری که این یهودی پیر و پرهیزکار در خلوت خود، در آرزوی آن بود؟ آیا پول به دست آمده وجدان او را عذاب خواهد داد؟ آیا او نخواهد توانست چنین بگوید که لطف خداوند در این هفته شامل حال من بود. خداوندا، از تو سپاس گزاری می کنم که این لطف و مرحمت را بر من ارزانی داشتی و بنده ی خدمت گزار خود را شاد کردی.
چشم او به احتمال زیاد به مضامینی مشابه این برمی خورد. او در تلمود محبوب خود نیز می توانست بارها و بارها نمونه های لطف الهی را پیدا کند. در سفر تثنیه، بخش هفتم، آیات 13 تا 15 چنین آمده است «او شما را دوست خواهد داشت و برکت خواهد داد و از شما قومی بزرگ به وجود خواهد آورد. او شما را بارور نموده، زمین و حیواناتتان را برکت خواهد داد تا محصول زیادی از گندم، انگور و زیتون و گله های گاو و گوسفند داشته باشید... . شما بیشتر از تمامی قوم های روی زمین برکت خواهید یافت.» او بسیار شادمان خواهد شد که در بخش دیگری از همین سفر تثنیه خواهد خواند «او چنان که وعده داده است، برکتتان خواهد داد، به طوری که به قوم های زیادی پول قرض خواهید داد، ولی هرگز احتیاجی به قرض گرفتن نخواهید داشت.» سپس فرض کنید که هم او به بخش مزامیر از عهد عتیق مراجعه کند، در آنجا خواهد خواند «ای همه ی عزیزان خداوند، او را گرامی بداریم، زیرا کسانی که ترس و احترام او را در دل دارند، هرگز محتاج و درمانده نخواهند شد.» و «آمرزیده کسی است که ترس از خداوند را در دل دارد... . در این صورت سلامتی و ثروت با او خواهد بود.»
او بعد از خواندن ماجرای محاکمه ی ایوب خشنود خواهد شد، چون درمی یابد که آخر و عاقبت ایوب به مراتب بهتر از آغاز زندگی او بود که «چهارده هزار گوسفند، شش هزار شتر، هزار گاو نر و هزار یابو داشت.» خوشبختانه دوست ما، آمشل، از بررسی های جدید انتقادی در مورد انجیل اطلاعی نداشت و لاجرم نمی دانست که این بخش خاص از قصه های ایوب، بعدها به آن اضافه شده بود.
ایوب در ضمن به قوم اسرائیل وعده داده بود که اگر به حرف های پروردگار گوش کنند و در راه او قدم بردارند، این قوم بهره های فراوان خواهند برد. اگر آمشل به فصل شصتم کتاب «اشعیا» (8) مراجعه می کرد، این پیشگویی را می خواند که یک روز تمامی غیر یهودیان، طلاها و نقره های خود را به قوم اسرائیل خواهند داد.
اما احتمالاً مهم ترین بخش مورد علاقه ی آمشل، بخش کتاب «امثال» خواهد بود که یکی از ربی های منتقد من به آیات متعددی از آن اشاره کرد تا خلاف ادعاهای من را ثابت کند. آمشل در این کتاب خواهد خواند که «من را از دروغ گفتن حفظ کن و من را نه تهی دست بگردان و نه ثروتمند، بلکه روزی من را به من بده، چون اگر ثروتمند شوم، ممکن است تو را انکار کنم.» او همچنین خواهد خواند که «ثروت تنها خوشبختی نمی آورد و اشخاص درست کار کامیاب خواهند شد، اما کسانی که برای ثروتمند شدن عجله می کنند، بی سزا نخواهند ماند.» آمشل احتمالاً به خود خواهد گفت که او برای ثروتمند شدن عجله نشان داد. تنها آیه ای که شاید مایه ی اضطراب خاطر او شود، این آیه است که «عاقل باش و برای به چنگ آوردن ثروت، خودت را خسته نکن، زیرا ثروت ناپایدار است.» اما این اضطراب خاطر دیری نخواهد پایید، چون در آیات بعدی و کتب دیگر مشاهده خواهد کرد که حرف های بسیار زیادی در مورد ستایش و تمجید از ثروت زده شده است. تعداد این موارد چنان زیاد است که به جرأت می توان ادعا کرد که کلّ مجموعه کتاب امثال حاکی از آن است. در زیر چند نونه را ذکر می کنیم:
طول شب و روز در دست راست او و ثروت و افتخار در دست چپ او است. (بخش 3، آیه ی 16)
ثروت و احترام، اموال و موفقیت، در اختیار من است. (بخش 8، آیه ی 18)
ثروت ثروتمند او را محافظت می کند. (بخش 10، آیه ی 15)
ثمره ی اصلی تواضع و خداترسی، ثروت و احترام و عمر طولانی است. (بخش 22، آیه ی 4)
مجموعه ی ادبیات خرد شامل کتاب «جامعه» و «غزل غزل های سلیمان» از عهد عتیق است. کتاب «جامعه» اثر یک دست و یک پارچه ای نیست و در آن تناقض های متعددی به چشم می آید، اما حتی در این کتاب نیز یهودی پرهیزکار آیه ای نمی یابد که در نکوهش ثروت باشد. برای مثال می تواند بخواند که «خداوند به هر کسی که دارایی و ثروت ارزانی داشته است، او باید شکرگزار باشد و آنها را هدیه ی خداوند بپندارد.» و «جشن یعنی شادی و شراب و خوش گذرانی و پول لازمه ی همه ی اینها است.»
در کتاب «غزل غزل های سلیمان» نیز به همین ترتیب، از ثروت تمجید شده است. همین طور در کتاب های متعددی که در دین یهود از مراجع اصلی به حساب می آیند، از ثروت خوب گفته شده است. اگر هر ربی یهودی به آمشل روتچیلد می گفت که در کتاب های بن سیراش (9)، به افراد ثروتمند چون گناه کاران و به ثروت چون سرچشمه ی فساد نگریسته می شود، آمشل نیز در جواب می گفت «ربی عزیز من، اشتباه می کنی. آن بخش ها در واقع هشداری هستند علیه خطراتی که ثروتمند شدن می تواند با خود همراه آورد، اما ثروتمندی که از آن خطرات باخبر است و از آنها اجتناب می کند، انسان پرهیزکارتری است.» افزون بر آن، در همان کتاب ده ها قطعه ی دیگر هم هست که در آن از ثروتمندان به نیکی یاد شده است و از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
انسان فقیر به مهارت خود فخر می فروشد و انسان ثروتمند به ثروتش.
کامیابی و ناکانی، مرگ و زندگی، فقر و ثروت از جانب خداوند نصیب می شود.
طلا و نقره باعث تثبیت جایگاه انسان می شود.
ثروت و سلامت، روحیه ی انسان را بالا می برد.
مرگ بهتر از گدایی است.
آمشل احتمالاً گفت و گوی خیالی خود را با ربی به این صورت خاتمه می دهد «ربی عزیزم، حال آیا باید از ثروت عظیم خود شرمگین باشم؟ یا به آن به عنوان مرحمت الهی نگاه کنم؟ مگر غیر از این است که عیسی ابن سیراچ (10) این مرد خردمند، از حضرت سلیمان نقل می کند «به خداوندی خدا، که پروردگار اسرائیل است، قوم اسرائیل چنان ارزش و اعتباری خواهد یافت و آن چنان ثروتمند خواهد شد که در نظر آنها طلا، چون مس و نقره چون سرب خواهد بود و از ثروت دنیا بهره های فراوان خواهند برد.» پس، ربی عزیزم، من هم می خواهم همان طور که خداوند وعده داده است، آنقدر طلا و نقره جمع کنم که در نظرم به اندازه ی مس و سرب، بی مقدار به نظر آیند.»
در تلمود نیز قطعاتی که همین دیدگاه را مطرح می کنند، به وفور وجود دارد. ثروت اگر جمع کننده ی آن در راه پروردگار قدم بردارد، برکت است و فقر به شدت تقبیح می شود. در تلمود به ندرت به موردی برمی خوریم که در آن ثروت مذموم شناخته شود. به عنوان نمونه به چند قطعه از تلمود اشاره می کنیم:
هفت ویژگی شایسته و برازنده ی فرد پرهیزکار وجود دارد و یکی از آنها، ثروت است.
هر فرد هنگام دعا باید به سوی خدا متوجه باشد که ثروت و دارایی در اختیار او است... . در واقع هیچ کدام از این دو با تجارت به دست نمی آید، بلکه براساس شایستگی فردی به افراد تعلق می گیرد.
آر. الزار گفته است «پرهیزکاران پول خود را از جان خویش گرامی تر می دارند.»
انسان در هنگام تنگ دستی است که یاد می گیرد ارزش دارایی و ثروت را بهتر بداند.
نظراتی از این دست در مورد ثروت، طبعاً دیدگاهی زمینی نسبت به زندگی را تشویق می کنند. دیدگاه یهودیان علی رغم اعتقاد به دنیایی دیگر، این چنین بود. البته در دین یهود نیز کوشش هایی برای زندگی زاهدانه درگرفت. از جمله، در سده ی نهم گروهی از یهودیان شیوه ی زندگی راهبانه را در پیش گرفتند و در سده ی یازدهم نیز گروهی در اسپانیا در همین زمینه گام برداشتند، اما هیچ کدام از این گروه ها هرگز به طور محسوس پا نگرفتند. بهودیان حتی در دوران پریشانی و محنت نیز بسیار خوش بین بوده اند. یهودیان از این نظر که دینشان کوشیده است تا تمام لذات زمینی را از آنها سلب کند، تفاوت دارند. هر چه قدر در عهد عتیق درباره ی ثروت خوب گفته شده، در عهد جدید به آن انتقاد شده و در مقابل، فقر مورد تمجید قرار گرفته است. حال و هوای کلی کتاب «جامعه»، روبرگرداندن از جهان و لذات جسمی است و این امر در اناجیل چهارگانه نیز به خوبی منعکس است. انبوهی موارد نمونه در این زمینه وجود دارد که می توان به آنها اشاره کرد. خلاصه ی کلام مسیحیت در مورد ثروت و فقر این است که شتر با بارش از دروان سوراخ راحت تر رد می شود تا ثروتمند از دروازه ی بهشت.» همین خود در تشریح تفاوت های مسیحیت با دین یهود در این مورد خاص کافی است. در عهد عتیق اصلاً جمله ای همتای این سخن عیسی مسیح پیدا نمی شود و احتمالاً در تمامی کتاب های ربیانی نیز مشابه آن پیدا نخواهد شد.
لزومی ندارد که به تفصیل در مورد تفاوت دیدگاه های میان یهودیان پرهیزکار و مسیحیان مؤمن در مورد فعالیت های اقتصادی بحث کنیم. مسیحی مؤمن و ثروتمند خود را ناگزیر می بیند تا به شیوه های متفاوت از برداشت دینی از ثروت فاصله بگیرد و حتماً برای او دشوار است که تصور کند درهای بهشت به روی او بسته است، اما یهودی ثروتمند وضعیت دیگری دارد و همان طور که دیدیم، به فرموده ی پروردگار آن قدر طلا و نقره جمع می کند که آنها در نظر او چون مس و سرب جلوه کنند.
در این تردیدی وجود ندارد که مذهب مسیحیت سر راه فعالیت های اقتصادی مسیحیان موانع زیادی ایجاد کرد. در عین حال، این نکته نیز کاملاً واضح است که یهودیان در این زمینه، هیچگاه با هیچ مانعی روبه رو نبودند. هر یهودی هرچه پرهیزکارتر و هرچه با ادبیات دینی آشناتر، بیش تر ترغیب و تشویق می شد که فعالیت های اقتصادی خود را گسترش دهد. این نکته را که چگونه دین و تجارت به نحو کاملی در اذهان یهودیان مؤمن در هم آمیخته شده است، به زیبایی تمام می توان در کتاب «خاطرات گلوکل فن هاملن» پیدا کرد، که پیش تر هم به آن اشاره شده بود. او در جایی در این کتاب می نویسد «درود بر پروردگار، که می دهد و می گیرد، خدای وفاداری که همواره ضررهای ما را به منفعت بدل می کند.» هم او در جای دیگری از این کتاب چنین می نویسد «همسرم نامه ای طولانی و اطمینان بخش برایم فرستاد و از من خواست تا آرام باشم، چون خداوند که نامش مبارک باد، آنچه را که از دست داده ایم، به ما باز خواهد گرداند.»
پی نوشت ها :
1. Soma
2. Indra
3. Ruth Rabba
4. Elijah
5. Esther Rabba
6. Kohelt Rabba
7. Mar Ukba
8. Isaiah
9. Son of Sirach
10. Jesus ben Sirach
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}